وعدتكأن لا أحبك..ثم أمام القرار الكبير، جبنت..وعدتكأن لا أعود وعدت...وأن لا أموت اشتياقاً ومت..وعدتكأن لا اكون ضعيفاً وكنتوعدتكأن لا أقول بعينيك شعراً..وقلت...وعدت بأن لا..وأن لا..وأن لا..لقد كنت اكذب من شدة الصدقوالحمد لله الحمد للهأني كذبت الحمد لله-به تو قول دادمکه تو را دوست نداشته باشم..سپس مقابل این تصمیم بزرگ، دلم لرزید..به تو قول دادمکه برنگردم و برگشتم..و از دلتنگی نمیرم، و مُردم..به تو قول دادمکه ضعیف نباشم، و بودم..به تو قول داده بودمکه دربارهی چشمانت شعر نگویم، و
گفتم..قول داده بودم که نه...و نه..و نه..انگار از فرطِ راستی،
دروغ میگفتمو خدا را شکر، خدا را شکرکه دروغ گفتم؛ خدا را شکر((نزار قباني)) + نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم دی ۱۴۰۱ ساعت 12:46 توسط مادامین | قدمگاه صبح ...
ما را در سایت قدمگاه صبح دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3madamin821 بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 3 بهمن 1401 ساعت: 16:28